حضرت آیت الله بهجت، ادام الله ظله العالی، از یکی از دوستانشان نقل می فرمودند که یکی از بزرگان به همراه مریدان و شاگردانش برای زیارت، شب های جمعه از تهران به قم می آمد و به جهت آشنایی و رفاقت به منزل ایشان وارد می شد.
او برای حضرت آیت الله بهجت نقل کرده بود که شبی پس از نماز مغرب و عشا کسی در زد، رفتم در را باز کردم و دیدم آن عالم بزرگ با همراهانش پشت در هستند؛ او و همراهانش را به خانه دعوت کردم.
در آن زمان، امکان تهیّه ی غذا از بازار برای ما میسور نبود و چون جریان را به همسرم گفتم، او گفت من برای دو نفرمان غذا درست کرده ام و اگر او به تنهایی آمده بود می شد آن غذا را سه نفری بخوریم؛ امّا غذایی که با آن بتوان بیست نفر را سیر کرد در خانه نداریم.
من گفتم: به هر جهت آن ها مهمان و محترمند و باید فکری کرد و بالاخره به این نتیجه رسیدم که بهترین راه این است که جریان را به خود آقا بگویم، شاید او بتواند کاری بکند؛ چون با غذای دو نفر که نمی شود بیست نفر را سیر کرد و اگر برای آن ها شام تهیّه نشود، تصوّر می شود که ما کوتاهی کرده ایم.
بالاخره نزد آقا رفتم و آهسته جریان را به ایشان گفتم: ایشان گفت: هر وقت خواستید شام را بکشید مرا خبر کنید! نزد همسرم که برگشتم، او گفت: به آقا جریان را گفتی؟ گفتم: بله. او پرسید که آقا چه فرمود؟ گفتم: او فرمود که به هنگام شام مرا خبر کنید.
همسرم گفت: بالاخره باید کاری کرد، غذای دو نفر را که نمی توان در اختیار بیست نفر قرار داد.
من گفتم: حتماً آقا فکری در سر دارد. وقتی شام آماده شد، من نزد آقا رفتم و گفتم: شام برای دو نفر حاضر است. آن عالم بزرگ به آشپزخانه آمد و گفت: پارچه ی سفید و خشک و تمیزی بیاورید؟ پارچه ای آوردیم.
او پارچه را روی قابلمه ی خالی پهن کرد و دو سه بار دستش را تکان داد و ذکری گفت و بعد فرمود: غذا را بکشید.
در کمال شگفتی مشاهده کردم که قابلمه پر از غذاست، به گونه ای که همه خوردند و غذا زیاد هم آمد! آری، نه تنها پیامبر ص قادر بود که با معجزه، با ران گوسفندی غذا برای بیش از چهل نفر تهیّه کند و تازه غذا زیاد هم بیاید، بلکه چنین کرامتی از پیروان صادق آن حضرت نیز ساخته است.
به نقل از نرم افزار هدایت در حکایت
بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 809541